اشکالات رایج در ذکر مثال در رایتینگ (ادامه درس قبل)
یکی از چالشهایی که زبان آموزان آیلتس با آن مواجه هستند، ذکر مثال برای پشتیبانی از ایدههایشان در رایتنیگ است. در درس قبلی درباره شواهد پشتیبان Supporting Evidence در رایتینگ که مقدمه درس پیش رو است، صحبت کردیم.
اشکالات رایج در مثالها
همانطور که در درس قبلی به اهمیت استفاده از شواهد پشتیبان و تایید کننده در آرگیومنت پرداختیم؛ در این پست و در ادامه درس قبلی قصد داریم اشکالاتی که زبان آموزان هنگام ذکر مثال و ارائه پشتیبان در رایتینگهایشان مرتکب میشوند را آشکار کنیم.
مشکل اول: پر کردن کلیشهها یا قالبها (templates) با ایده و ارائه مثالهای من درآوردی (invented examples)
در بسیاری از مقالههای نمره 6، هر پاراگراف حاوی یک جمله جداگانه همراه با یک مثال است. این مثالها اغلب آمارهای اختراعی هستند که عجیب و غریب به نظر میرسند و تقریبا هیچ کمکی به شرح (explain) یا تایید (support) ایده اصلی پاراگراف نمیکنند. چنین مثالهایی به صورت مکانیکی و اغلب در انتهای پاراگراف ارایه میشوند، انگار نویسنده با خود فکر میکند که
به جای آن که بگوید:
پاراگراف زیر به وسیله یک انگلیسی زبان نوشته شده است که اخیرا با ما تماس گرفته بود. موضوع مقاله او درباره Helping the older people to get a job است. آیا به نظر شما مثال زیر، ایده اصلی را پشتیبانی میکند یا آن را شرح میدهد؟
این مقاله مشکلات گرامری دارد چون انگلیسی زبانان اغلب از الگوهای رایج در زبان گفتاری استفاده میکنند ولی اشکالات اصلی که با آن سر و کار داریم به کوهیرنس (coherence)، کوهیژن (cohesion) و البته تسک ریسپانس (task response) مربوط است. ایدههای اصلی کمتر از حد کافی پرورش یافته شدهاند (inadequately developed) و ناواضح (unclear) هستند. چگونه درآمد پایینتر مالیاتی به شرکتها امکان میدهد آدمهای مناسب را انتخاب کنند؟ ربط قیمت های پایینتر منبع انسانی با موضوع چیست؟ مثال ارائه شده به خواننده نه در درک این نکتهها کمکی میکند نه در درک این که چرا نویسنده چنین نتیجه گیری کرده است.
پاراگراف دوم هم از همین الگو پیروی میکند. دو جمله که از لحاظ منطقی به هم مرتبط نیستند با یک مثال آشکارا من درآوردی ادامه پیدا میکنند. نویسنده خودش تایید کرد که به او یاد داده اند از یک رویکرد قالبی ثابت در تمام مقالهها استفاده کند در نتیجه جمله آخر در ظاهر مثال است ولی از ایده قبلی پشتیبانی نمیکند یعنی نمیتواند نقش (function) یک مثال را ایفا کند.
ایده کلیدی
اضافه کردن جملهای با یک مثال من درآوردی شواهد پشتیبان برای ایدههای شما ارائه نمیدهد یا خواننده را به پذیرفتن آن ایدهها ترغیب نمیکند.
مشکل دوم: مثالهایی که مثال نیستند
در بسیاری از مقالههایی که با آن مواجه میشویم، مثالهای ارائه شده اصلا مثال نیستند؛ آنها صرفا تکرار ایده قبلی هستند:
governments should provide a corporate tax incentive when they hire experienced staff.
این پاراگراف مثال خوب دیگری است که چرا رویکرد قالبی یا کلیشه ای (template approach) فایدهای نخواهد داشت. در اینجا از ابزارهای کوهیژن با فونت درشت (bold type cohesion devices) به عنوان چهارچوبی برای پاراگراف استفاده شده است اما این ابزارها از لحاظ منطقی به ایدههایی که در دل پاراگراف وجود دارند مرتبط نیستند. در نتیجه ایدهها به عنوان مثالها ارائه میشوند ولی در واقع نمیتوانند نقش مورد نظر (intended function) نویسنده را در متن ایفا کنند، یعنی هیچ کمکی به شرح یا پشتیبانی دیدگاهها یا ادعاهای او نمیکنند:
درآوردن طرح جزیی ایدهها (mapping out ideas) مانند روش بالا نشان میدهد که این مثالها ادعاهای مطرح شده را تایید نمیکنند و صرفا ذکر for example کفایت نمیکند بلکه آنچه در ادامه میآید باید شواهدی برای تایید ایده پیش از خود فراهم کند؛ مانند پاراگراف زیر:
در این نسخه از عبارتهای موصولی برای پیوند دادن استفاده شده است، چرا که هم وجودشان ضروری است و هم مناسب این آرگیومنت میباشند. به همین سبب آنها علایم راهنمایی کارآمدی هستند که به خواننده کمک میکنند چگونگی پروردن (development) آرگیومنت را دنبال کرده و نشان میدهد چگونه این ایدهها به هم ربط دارند.
ایده کلیدی
اگر با یک کلیشه از ابزارهای کوهیژن آغاز کنید و بعد از آن جاهای خالی میان آنها را پر کنید، حاصل کار چیز موفقی نخواهد بود. یادتان باشد ایدهها و آرگیومنت شما باید اول بیایند.
مشکل سوم: استفاده از یک ایده پیش پا افتاده برای پشتیبانی یک نتیجه جدی یا افراطی
در درسهای گذشته به انواع نتیجه گیری (conclusion) و شرح و توضیح ایدهها در رایتینگ مفصلا پرداختیم. برای حل کردن این مشکل به آرگیومنت یکی از مقالات دروس گذشته در زیر اشاره میکنیم:
countries are becoming more and more similar because people are able to buy the same products anywhere in the world.
در این مقاله نویسنده از مثال یک فروشگاه معروف اسپانیایی یعنی زارا (Zara) استفاده کرده بود:
او سپس در ادامه آرگیومنت خود اینطور آورده بود:
استدلال موجود در این آرگیومنت را میتوان به این شکل خلاصه کرد:
رسم نقشه ایدهها (mapping the ideas) به این روش، فقدان منطق در این نتیجه گیری را نشان میدهد. این مثال از این نتیجه گیری که “توریسم جهانی ممکن است از میان برود” (global tourism may collapse) پشتیبانی نمیکند و در مقایسه با آن نتیجهای پیش پا افتاده است.
یک نمونه مقاله دیگر که درباره این موضوع بحث میکرد به این مسئله اشاره داشت که این روزها پوشاک (clothing) در سراسر جهان دارد یکسان میشود. آرگیومنت مقاله این بود که لباس پوشیدن یکسان مردم در همه جای جهان سبب میشود مناطق غیر شهری از جمعیت خالی شوند (depopulation of rural areas) اما از طرف دیگر میتواند به حل مشکلات جهانی کمک کند.
اگر دیدید دارید چنین نتیجههای افراطی و دور و درازی درباره یک موضوع نسبتا معمولی و پیش پا افتاده میگیرید، مطمئن باشید از تفکر انتقادی استفاده نمیکنید. تفکر انتقادی برای خلق یک آرگیومنت با پرورش مناسب و واضح (clear, well-developed argument) همراه با شواهد پشتیبان متمرکز و مرتبط (focused, relevant supporting evidence) ضروری است.
ایده کلیدی
اگر ایدههای اصلی و نتایج شما افراطی باشد اما مثالهایی زده باشید که معمولی و پیش پا افتاده هستند آنها از آرگیومنت شما پشتیبانی نخواهند کرد. با استفاده از تفکر انتقادی، شواهد درستی برای یک آرگیومنت واضح، درست و پرورده شده خلق کنید.